خلاصه داستان: نماینده DEA، کول، شروع به جستجو برای پیدا کردن همسر سابق خود که روزنامه نگار بوده می کند، او بر این باور است او توسط رئیس اتحادیه کاریزماتیک ربوده شده…
یکی از بهترین محافظ های دنیا توسط یک مشتری جدید استخدام می شود. این مرد می بایست در دیوان بین المللی دادگستری شهادت بدهد. آن ها باید اختلافات خود را کنار بگذارند و با هم کار کنند تا زمان دادگاه فرا برسد...
خلاصه داستان: یک پسر نوجوان عازم سفر می شود تا پدر گمشده اش را پیدا کند و لی در این سفر می فهمد که پدرش...
خلاصه داستان: آیا تاکنون فکر کرده اید که در داخل موبایل های هوشمند چه می گذرد؟ چکونه کار می کنند و یا با استفاده از کدام تکنولوژی ها طراحی و ساخته شده اند ؟ هیچ کدام آنها مهم نیست چون داستان این انیمیشن در همین مورد است اما از نگاهی دیگر ! موجوداتی دوست داشتنی که زندگی شان در همین موبایل ها در جریان است. آنها همواره به امید اینکه توسط کاربر گوشی انتخاب و استفاده شوند. در ادامه اما اتفاقاتی رخ می دهد که سرنوشت دنیای پر رمز و راز آنها را در خطر می اندازد…
خلاصه داستان: اپتیموس پرایم که برای پیدا کردن سیاره اش “سایبرترون” زمین را ترک کرده، زمانی به آنجا می رسد که سیاره به کلی نابود شده است. او راهی برای احیای سیاره پیدا میکند اما به منظور انجام این کار، او باید قطعه ای که بر روی سیاره زمین وجود را پیدا کند…
خلاصه داستان: یک استاد هنرهای رزمی و معلمی برای دفاع شخصی نیروهای پلیس به خاطر جرمی که برای دفاع از خودش مرتکب می شود روانه زندان میگردد. سه سال بعد فردی نامعلوم شروع به کشتن استادان رزمی آشنای وی می کند و...
مخترعی (وان دایک) یک ماشین مسابقه را تعمیر می کند و به آن قدرت های جادویی می بخشد. سپس به بچه های صاحب ماشین کمک می کند تا شورش موفقی را علیه ملکه ی سرزمینی که از بچه ها نفرت دارد به راه بیندازند.
یک مرد سفری غیرمنتظره را با پیرزنی که ماشینش جلوی خانه ی او پارک شده و در آن زندگی می کند را آغاز می کند و…
خلاصه داستان: داستان فیلم در مورد گروهی از مردان می‌باشد که بر روی دکل‌های برق مشغول تعمیرات می‌باشند که ناگهان درگیر توفانی مرگبار می‌شوند و...
در تابستان سال ۱۸۹۸، گروهی از ساکنان آلمان در جستجوی طلا به مناطق دشمن در شمال بریتانیا می روند…
پدربزرگ، افسر پلیس و یک کشیش دست در دست به دست هم دادن تا یک کودک گمشده را پیدا کنند.
خلاصه داستان: برده ای به نام «اسپارتاکوس» به خاطر اندام ورزیده اش به عنوان گلادیاتور انتخاب می شود تا آموزش ببیند. مربی و تمامی ساکنان آن مکان که اسپارتاکوس در آن آموزش می بیند مردان خبیثی هستند که برای جان برده ها و کنیز ها ارزشی قائل نمی شوند. در این بین اسپارتاکوس با زنی آشنا می شود که کنیز است. بعد از مدتی به خاطر برخی مسائل اسپارتاکوس مربی خود را می کشد و با دیگر برده ها از مکان آموزش که مانند زندان است می گریزند...