خلاصه داستان: داستان در مورد صاحب یک داروخانه کوچک است که تبدیل به تنها عامل فروش یک داروی منحصر به فرد هندی در چین میشود و...
خلاصه داستان: داستان در مورد صاحب یک داروخانه کوچک است که تبدیل به تنها عامل فروش یک داروی منحصر به فرد هندی در چین میشود و...
خلاصه داستان: انیمیشن Invader Zim: Enter the Florpus داستان زیم، شخصیت همیشه ناامید و افسرده، را روایت میکند که همچنان توهم از بین بردن زمین را در سر دارد. برنامه و طرح جدید او در نهایت توجه رهبران ایرکن را به خود جلب میکند...
خلاصه داستان: فیلم داستان پدری است که مدت زیادی از دخترش دور بوده و اکنون برای دوباره ارتباط برقرار کردن، نزد او بازگشته است، اما دختر میل زیادی به ماندن در کنار او ندارد…
خلاصه داستان: این مستند کوتاه که محصولی از شبکه ی اینترنتی Netflix می باشد، در مورد گروهی از امدادگران دواطلب است که در سوریه به مردم کمک می کنند…
خلاصه داستان: داستان این فیلم درباره ی اثرات وحشتناک تنهایی، ترس از تنهایی که دلیل آن هم از دست دادن عشق یا شکست عشقی است می باشد. هنگامی که غرور بر عشق غلبه می کند، برای فرد فرقی نمی کند که در چه مقامی است یا چه زندگی دارد…
خلاصه داستان: در یک جزیرهی دور افتاده اقیانوس آرام، قبایلی در جنگل های بارانی و در نزدیکی یک آتشفشان فعال زندگی میکنند. یک دختر و پسر جوان از یک قبیله عاشق هم میشوند و پس از رخ دادن یک جنگ بین قبیله ای پا به فرار میگذارند و…
خلاصه داستان: یک پرندهی مادر تلاش میکند به فرزند کوچکش یاد بدهد که چگونه برای خودش غذا پیدا کند. در حین این کار ، او با چالشی روبهرو میشود که برای زنده ماندن لازم است بر آن غلبه کند و…
خلاصه داستان: روایت سرخوردگی پسری به نام “رابرت” است که اکنون برای کمک به دوست بچگی اش به بیمارستانی در چین سفر میکند و…
خلاصه داستان: مستند زندگی "او جی سیمپسون" را از وارد شدن به دنیای فوتبال در دانشگاه کالیفرنیا و دلیل علاقه مردم آمریکا به او، تا متهم شدن به قتل "نیکول براون سیمپسون" و جرمی دیگر را روایت می کند...
خلاصه داستان: یک پسر نوجوان پسر از اینکه مادرش ناپدید می شود به یک یتیم خانه فرستاده می شود تا در کنار دیگر بچه های بی سرپرست هم سن و سال خودش زندگی کند، جائی که در آن معنای واقعیِ اعتماد و عشق را درک میکند…
خلاصه داستان: هنگ کنک سال های 1960. اقای چو و خانم چان که به تازگی به همسایگی هم در امده اند. همسران انها به دلیل شرایط کاری همیشه در سفراند. اقای چو یک روز خانم چان را به نوشیدنی دعوت می کند، انها از همسرانشان و سفرهایشان صحبت می کنند. هر دوی انها به به نقاط مشترکی در مورد همسرانشان رسیده و به انها مشکوک می شوند، نکند که همسران در سفر با هم در ارتباط باشند اما داستان فقط این نیست و خود این تلاش برای حل معما فصه را وارد مرحله تازه ای میکند اما ...
خلاصه داستان: «كنجى واتانابه» ( شيمورا )، كارمند قديمى بخش بايگانى شهردارى، در مىيابد كه به سرطان معده مبتلا شده و بيش از شش ماه ديگر زنده نمیماند. او ابتدا میخواهد تا از آخرين روزهاى زندگی اش لذت ببرد، اما اين بی فايده است و « واتانابه » میميرد. در مراسم يادبودش، روشن میشود كه پيش از مرگ يك زمين بازى براى بچه هاى محله ساخته است.