خلاصه داستان: میکی موس و شاهزاده تصمیم می گیرند که جای خود را با یکدیگر عوض کنند که در این میان مشکلاتی بوجود می آید...
خلاصه داستان: «ادوراد»، پسر متشخصی است که به جای دست، قیچی دارد. او از محیطی ایزوله وارد یک جامعه می‌شود و...
خلاصه داستان: اسکروج مک داک به دنبال چراغ جادویی میگردد که در آن غول چراغ جادو است. ولی جادوگر شیطانی هم به دنبال چراغ جادو است...
خلاصه داستان: در سال 1955 «مارتی مک فلای» یک نامه از «دکتر امت براون» دریافت می کند ، و محتویات نامه به مارتی کمک می کند که ماشین زمان را پیدا کند. مارتی با استفاده از ماشین زمان به غرب قدیم می رود و درمی یابد که دکتر امت به دست یک گروه خلافکار افتاده است و…
خلاصه داستان: این فیلم داستانِ زندگی «هنری هیل» یک خلافکار و روابطش با همسرش «کارن هیل» و همدستانش «جیمی کانوی» و «تامی دویتو» در یک سندیکای خلافکاریِ ایتالیایی-آمریکایی را برای ما روایت می‌کند.
خلاصه داستان: پسربچه ای به نام «کوین» ، به دلیل شیطنت هایش ، شبِ پیش از سفر خانواده اش برای تعطیلات کریسمس ، تنبیه می شود تا در اتاق زیر شیروانی بخوابد و او هم پیش از خواب آرزو می کند که تمام اعضای خانواده اش ناپدید شوند. صبح روز بعد وقتی «کوین» از خواب بیدار می شود درمی یابد خانواده اش به مسافرت رفته اند و او را فراموش کرده اند و…
خلاصه داستان: «راکی» (استالون) به دلیل خطر ضربه ی مغزی دیگر قادر نیست در مسابقات بوکس شرکت کند. او که بر اثر اتفاقاتی ورشکسته شده، مربی گری بوکسور جوان تشنه ی شهرت، «تامی گان» (ماریسن) را به عهده می گیرد…
خلاصه داستان: جان مک‌کلاین که در قسمت قبلی به یک قهرمان تبدیل شد ، اینبار باید فرودگاهی را ار دست یک گروه خلافکار ، آزاد سازد. اما…
خلاصه داستان: لس آنجلس، سال 1997. کارآگاه هریگان و گروه ضربت ضد مواد مخدرش، در میانه ی زدو خورد شدید بین دارو دسته ی قاچاقچی های جاماییکایی و کلمبیایی گیر افتاده اند. هنگام درگیری با دارو دسته ی کلمبیایی ها، موجود مرموزی وارد صحنه می شود و قاچاقچی ها را قتل عام می کند. جاماییکایی ها با استفاده از این فرصت، به رئیس قاچاقچی های کلمبیایی حمله می کنند ولی آنان نیز به دست آن موجود نیمه نامرئی به قتل می رسند…
خلاصه داستان: آخرین قسمت از سه گانه پدرخوانده با داستان زندگی مایکل کورلئونه میپردازد و اینکه چگونه سعی دارد کار خود را قانونی کند …
خلاصه داستان: «نلسن رایت» (ساترلند)، دانشجوی پزشکی، برای تجربه ی دنیای پس از مرگ، فعالیت قلب خود را متوقف می کند و دوستانش: «ریچل» (رابرتس)، «دیوید» (بیکن)، «جو» (بالدوین) و «رندی» (پلات) با کمک داروهای خاصی، لحظاتی بعد او را به زندگی بر می گردانند. پس از آزمایش، «نلسن» می گوید که تصاویر غریب و هیجان انگیزی دیده است… 37746
شرکت او سی پی (OCP) با کاهش عمدی حقوق نیروی پلیس و اعتصاب آنها سعی بر این دارد تا با زیرفشار قرار دادن دولت، آنان را وادار به تخریب شهر دیترویت کرده تا OCP بتواند شهر جدید خود را بنا کند. با اعتصاب نیروی پلیس شهر دیترویت به هرج و مرجی تمام عیار دچار شده است، فردی به نام «کین» مادهٔ مخدر تازه‌ای به نام نوک (Nuke) را ابداع کرده است و بیش از نیمی از مردم شهر را معتاد آن کرده است. در شرکت OCP زنی به نام دکتر جولیت فاکس سعی بر جلب کردن دیدگاه مدیرعامل شرکت برای متوقف کردن پلیس آهنی و جایگزینی آن با ربات تازه‌ای به نام «پلیس آهنی 2» را دارد. گویی فقط یک نفر می‌تواند به اوضاع سروسامان دهد و آن پلیس آهنی است…