خلاصه داستان: امپراتور مغول قصد تصاحب هندوستان و گسترش امپراتوری اش را دارد، شیواجی، پادشاه ماراتا است و سعی می‌کند تا این امر را از تنهاجی که فرماندهٔ امپراتور ماراتا است پنهان کند چرا که جشن ازدواج پسر تنهاجی نزدیک است اما تنهاجی از موضوع مطلع می‌شود و تصمیم می‌گیرد جلوی سرباز مورد اعتماد امپراتور مغول یعنی اودیبان را بگیرد و او را از رسیدن به قلعه و تحت کنترل گرفتن آن متوقف کند.

خلاصه داستان: مامور شیوانش ماموریت دستگیری قاتلی بنام ویر را دارد. ویر قاتل پلیس های فاسد در شهر است و هر دوی آنها در نهایت دنبال یک دشمن هستند، اما راه شان متمایز است وچیزی که آنها را متمایز می کند قانون است .

خلاصه داستان: مردی به نام آرون، پس از آنکه تلاش‌هایش برای فعالیت در زمینه فیلمسازی، ناکام می‌ماند و با محدودیت‌های خانوادگی مواجه می‌شود، رویاهایش را به دست فراموشی می‌سپارد و به عنوان یک افسر پلیس، مشغول به فعالیت می‌شود و...

خلاصه داستان: در پی شعله‌ور شدن آتش جنگ داخلی آمریکا، آبراهام لینکلن رئیس جمهور این کشور با معضل تداوم کشتار در میدان‌های نبرد دست و پنجه نرم می‌کند. از سوی دیگر، او با بسیاری از اعضای کابینه خود بر سر یک موضوع بسیار مهم، دچار اختلاف نظر می‌شود و...

خلاصه داستان: درباره سومین نبرد با پانی پت است که در سال 1761 میان احمد شاه درانی و ارتش امپراتوری مراتهه های هند در شهر پانی پت رخ داد.

خلاصه داستان: کریشنا ، یک کشتی گیر سرسخت ، در تلاش برای تحقق رویای پدرش که او هم یک کشتی گیر بود ، در زندگی شخصی خود با چالش هایی روبرو می شود.

خلاصه داستان: درباره یک مرد معمولی به نام پراکشان است که در یک شهر کوچک در هندوستان زندگی می کند. او آرزو دارد تا بدون تلاش یک زندگی خوب و شیک برای خودش بسازد.

خلاصه داستان: در دوران حکومت بریتانیا بر هند می گذرد و زندگی مردم یک روستا را نشان می دهد که به خراج سنگینی که حکومت بر آن ها بسته معترض هستند و حاضر می شوند تا بر روی سرنوشت خود در یک مسابقه کریکت با حاکمان انگلیسیشان شرط بندی کنند.

خلاصه داستان: دو پروفسور با هم تشکیل تیم میدهند تا گنجینه ای گمشده را پیدا کنند. برای اینکار آنها عازم ماجراجویی میشوند که نتیجه اش سر در آوردن از مکان هایی مانند تبت، دوبی و کشور هند است...

خلاصه داستان: داستان عشق پاکی است که بین دو جوان به نام های "شیوا" و "آستا" با خانواده ها و زمینه های تربیتی کاملا متفاوت، شکل می گیرد. آیا عشق این دو به ثمر می نشیند یا از هم فرو میپاشد؟

خلاصه داستان: مردی مجرد به نام تیجا شادا که سن مناسب برای ازدواج را پشت سرگذاشته، از طرف خودش به همه اعلام‌ می‌کند که با یک مامور پلیس به نام میندو تسیلدارنی رابطه عاشقانه دارد. این در حالی است که او از مدت‌ها قبل، قصد برقراری ارتباط با دختر دیگری را داشته که...

خلاصه داستان: داستان فیلم در مورد عشق در فضای مجازی است که مشکلات رایج جوانان امروزی است…