-
بیوگرافی هنرمند Billy Wilder
خلاصه داستان: «جو» (تونی کورتیز) و «جری» (جک لمون) دو نوازنده هستند که به تازگی شغل شان را از دست داده اند و وضع مالی شان بسیار خراب است. انها شاهد یک قتل توسط مافیا بوده اند و اکنون مورد تعقیب آنهایند. جو و جری در قالب لباس زنانه به گروهی از نوازندگان زن می پیوندد و به کالیفرنیا می روند، جائیکه خود را «دفنی» و «جوزفین» می نامند. در گروه دختری ساده و زیبا به نام «شوگر» (مریلین مونرو) با دفنی رابطه ای دوستانه شکل می دهد. اما جوزفین عاشق او شده است و با لباس مبدل خود را میلیونری تنها معرفی می کند تا دل شوگر را برباید. میلیونری پیر نیز عاشق دفنی شده است و دست بردارش نیست.
خلاصه داستان: این فیلم در دههٔ ۱۹۵۰ در هالیوود اتفاق میافتد. داستان روی نورما دزموند تمرکز دارد؛ هنرپیشهای بازمانده از دوران سینمای صامت، که اینک با اختلالات روانی رو به رو است. وی در ویلایی رو به ویرانی، همراه با با مردی که قبلاً شوهرش بوده و حال خدمتکار اوست، در سانست بولوار زندگی میکند. نورما در حالی که هنوز آرزوی بازگشت به صحنه را دارد، تصادفاً با نویسندهٔ جوان اما موفقی آشنا میشود و کم کم به او علاقهمند میگردد. چندی طول نمیکشد که این رابطه با قتل و جنون پایان میپذیرد.
خلاصه داستان: "سر ویلفرید روبارتس"، وكیل سرشناس، از یك سكته ى قلبى جان سالم به در برده است و دوران نقاهت را مىگذراند. پزشكان او را از ادامه ى كار در محاكم جنایى منع كرده اند، با این همه، "روبارتس" دفاع از مردى به نام "لنرد وول" را متهم به قتل بیوه زنى شده قبول مىكند...
خلاصه داستان: «والتر نف» (مک موراى) زخمى وارد دفتر کارش میشود و خطاب به دستگاه ضبط صدا ماجراى خود را تعریف میکند: این که چطور به عنوان مأمور بیمه به خانه ى آقاى «دیتریکس» رفت و به خانم خانه، «فیلیس» (استانویک) دل باخت، طورى که قبول کرد در نقشه ى قتل شوهر ثروتمندش و تصاحب حق بیمه با او همدستى کند…
خلاصه داستان: باکستر در شرکت بیمهٔ بسیار بزرگی کارمند جزء است. او مجرد است و در آپارتمانی به تنهایی زندگی میکند. بعضی از مدیران میانی شرکت برای این که ساعتی با معشوقهٔ خود خلوت کنند از آپارتمان باکستر استفاده میکنند. باکستر مردی شریف و خجالتی است و هیچ دوست یا معشوقهای ندارد اما عاشق دختر جوانی به نام فرن است…
خلاصه داستان: ایرما، زنی هست که در یکی از محلههای فقیر پاریس است. نستور پاتو که افسر پلیس است، برای اجرای قانون به کازانووا می آید اما به دلیل بدشانسی از کار اخراج میشود. آشنایی نستور با ایرما، مسیر جدیدی را در زندگی هر دوی آنها میگشاید.