-
بیوگرافی هنرمند Kenan Imirzalioglu
خلاصه داستان: عمر با دختری بنام اِیشان دوست است. سردار، پدر اِیشان به کمک دو دوست عمر به نامهای چنگیز و علی و به کمک خود اِیشان، وی را طعمه یک دسیسه از پیش برنامهریزی شده برای سرقت از یک قمارخانه قرار داده و او با خیانت دوستانش به عنوان گناهکار راهی زندان میشود. عمر طی یک حادثه آتشسوزی در زندان توسط دشمنانش صورتش آسیب شدید میبیند اما به کمک فردی بنام رامیز و طی یک جراحی پلاستیک، چهره اش تغییر میابد. دوستان عمر با فرض مرگ او در حادثه زندان او را به دست فراموشی میسپارند، غافل از اینکه عمر با چهره و نام جدید اِزَل به قصد انتقامگیری دوباره وارد جمع دوستانه آنها می شود... عمر در زندان تحت اموزش و حمایت رامیز به یک شخص قوی، کاربلد و ثروتمند تبدیل می شود و با افراد خود به نام های کامیل، شبنم و توفیق با زیرکی های فروان به علی و چنگیز و ایشان نزدیک میشود... رامیز که در استانبول به دایی رامیز معروف است و از مافیا های بنام ترکیه است در این راه به عمر کمک میکند و عمر تا آستانه انتقام گرفتن پیش می رود که با آمدن بزرگ ترین دشمن دایی رامیز یعنی کنعان همه چیز عوض می شود...
خلاصه داستان: جنازهای که در بندر استانبول یافت شده است ، تحقیقات آغاز میشود و قتل های بسیاری پس از آن رخ میدهند. دو کاراگاه مسئولیت تحقیقات را بر عهده میگیرند و…
خلاصه داستان: سارق وطنپرست چنگیز رجایی بعد از سالها برای سرقت جدید با گروهش بازمیگردد. اما این دفعه قصد آن را ندارد تا سرقت را با همکاری گروه خودش انجام دهد بلکه با پیگیری هدفی که هیچ کس از قصد آن خبر ندارد با نزدیکی و ورود به یک گروه خطرناک برای سرقت از یک خانه با تکنولوزی بالا با تغییر قیافه از نقشی به نقش دیگر تغییر هویت میدهد تا به شبح کسی که سالها در جستجوی اوست به اندازه یک نفس نزدیک شود. البته در این میان سرباز مهمت رضا هم دست از تعقیب او برنداشته است و…