خلاصه داستان: در سال 2070 جایی که یک امپراطور بی رحم خون مردم را در شیشه کرده است، همه منتظر هستند قهرمانشان انها را نجات دهد و...
خلاصه داستان: یک پستچی که از سختی کار در دهکده‌ای دورافتاده خسته شده و قصد دارد این منطقه را ترک کند. اما زمانی که برای تحویل آخرین نامه خود از کوه بالا می‌رود، با یک غریبه روبرو می‌شود که داستان یک پستچی را از گذشته‌های دور برای او تعریف می‌کند. حال این اتفاق احساس او را نسبت به روستا و سنت‌های آن تغییر می‌دهد و…
خلاصه داستان: یک مرد برای حفظ وعده پدرش و نجات دوست خوشنام وی که به دروغ متهم شده است، وارد مبارزه ای با سروزیر دو ایالت می شود...
خلاصه داستان: یک کافه دار از طریق یک عمل خشونت آمیز تبدیل به یک قهرمان محلی می شود، که عواقبی را در ارتباط با زندگی قدیمی ای که او پشت سر گذاشته است ایجاد می کند و زندگی تازه ساخته او را تا حد زیادی متزلزل نموده و…
خلاصه داستان: یک افسر پلیس به نام آرچانا بعد از شش ماه تعلیق بودن، باید پرونده یک قتل دوگانه را حل کند..
خلاصه داستان: ویرا یک اسلحه را از یک اسلحه خانه می دزدد، غافل از اینکه ارجان، وارث مغازه، او را تعقیب خواهد کرد. ارجان به ویرا تیراندازی و پرداخت هزینه اسلحه را یاد می دهد، اما ارجان عاشق او می شود. ویرا ارجان را به چالش می کشد و باعث ایجاد پیچ و تاب در رابطه آنها می شود.
خلاصه داستان: یک روزنامه نگار تحقیقی وقتی مقاله ای منتشر می کند که حقایق تلخ یک سیاستمدار فاسد را افشا می کند، دچار مشکل می شود.
خلاصه داستان: بازیکن کریکت، کاپیل دیو (با بازی رانویر سینگ) است که به عنوان کاپیتان تیم ملی کریکت هند در جام جهانی سال 1983 حضور دارد. حال او فرصتی برای به شهرت رساندن کشورش در صحنه جهانی پیدا کرده و…
خلاصه داستان: زمانی که تارا سینگ در جریان یک درگیری ناپدید می شود و گمان می رود در پاکستان دستگیر شده است، پسرش جیتی برای نجات او وارد هزارتویی می شود که هر دو باید به هر قیمتی از آن فرار کنند...
خلاصه داستان : یک مدیر آژانس تبلیغاتی، زمانی که از کوهستان عبور می کند به دلیل طوفان برف به خانه پیرمردی پناه می برد،اما خیلی زود خودش را درمیان تعدادی از قانونمداران بازنشسته می یابد که می‌خواهند او را برای اتفاقاتی که حتی خودش هم متوجه شان نیست محاکمه کنند ،اما مشخص نیست این دادگاه واقعی می باشد یا نمایشی…
خلاصه داستان: در یک گروگان گیری سیاسی در یک بیمارستان ، ویوان و همسرش ناخواسته وارد این بازی می شوند ، حال آنها در تلاش هستند تا با کمک پلیس هم جان خود و هم بقیه مردم رو نجات بدهند…
خلاصه داستان: در یک شهر بدنام و پر از جنایت، کانان بهای و گروهش کنترل را به دست دارند. افسر پلیس جدید شهر برای مقابله با آن ها نقشه می کشد تا یاغی حاکم قدیمی شهر را به آنجا برگرداند...