-
بیوگرافی هنرمند Ethan Hawke
خلاصه داستان: خانواده ای برای تفریح به خانه اجاره ای مجللی می روند؛ اما با از کار افتادن تمام وسائل الکترونیکی و از راه رسیدن دو غریبه به خانه همه چیز رنگ تاریک و هراس آوری به خود می گیرد.
خلاصه داستان : یک سرباز نیروی دریایی سابق که با اختلال چند هویتی دست و پنجه نرم میکند صاحب قدرت خدای ماه مصری میشود. اما خیلی زود به این نتیجه پی میبرد که این قدرت همانقدر که نعمت است، نفرین نیز هست. او درگیر ماجرایی میشود که...
خلاصه داستان: داستانی دربارهی مخترع معروف، نیکولا تسلا، روابط او با توماس ادیسون و دختر جی پی مورگان، انی، و موفقیتهای او در انتقال انرژی برق.
خلاصه داستان: درباره فابین یکی از ستارگان بزرگ سینمای فرانسه است. او در میان مردمانی که او را دوست دارند و تحسین می کنند ،سلطنت می کند. با این حال ، او با دخترش لومیر، مشکل دارد. هنگامی که لومیر و همسرش به همراه فرزند خردسال خود به پاریس بازگشتند ، با انتشار خاطرات فابینین …
خلاصه داستان: یک مامور اف بی ای توسط پلیس فرانسه برای گرفتن یک قاتل زنجیره ای که هویت قربانی جدیدش را میدزدد استخدام میشود...
خلاصه داستان: جان کیتینگ که به تدریس زبان انگلیسی مشغول است، شاگردان خود را تشویق میکند تا از زاویهای تازه به شعر و ادبیات نگاه کنند و..
خلاصه داستان: این فیلم اجتماعی و خانوادگی دربارهی مردی میباشد که به تازگی از زندان آزاد شده است ، طولی نمیکشد که او یک نوزاد را از سطل زباله پیدا میکند و تصمیم میگیرد تا به پلیس تحویل دهد ، اما نظرش عوض می شود و سعی میکند تا از او مراقبت کند و…
خلاصه داستان: فیلم داستان یک کشیش سابق در خدمت ارتش را دنبال میکند که عزادار پسر از دست رفتهاش، یک سرباز کشته شده در درگیری است. او که برای حمایت به یک کلیسای محلی پناه میبرد و با یک زن و شوهر رادیکال و طرفدار محیط زیست آشنا میشود. اما زمانی که کشیش پی به فساد در خانه عبادت و فراتر از آن میبرد شرایط از همیشه تلختر میشود…
خلاصه داستان: نه سال پیش، بین «جسی» و «سلین» یک رابطه عاطفی شکل گرفت و پس از آن قرار گذاشتند که شش ماه بعد یکدیگر را ملاقات کنند، ملاقاتی که البته هرگز اتفاق نیفتاد. اکنون جسی به خاطر کتاب جدیدش در اروپا به سر می برد، کتابی که در آن خاطراتش با سلین را بازگو کرده است و هنگامی که در یک کتاب فروشی کوچک در شهر پاریس حضور دارد بار دیگر با سلین رو به رو می شود و برای هر دو آنها احساسات گذشته دوباره تداعی می شود. البته جسی یک ساعت بیشتر فرصت ندارد چراکه باید به فرودگاه برود ولی از تمام این فرصت برای بودن در کنار سلین و صحبت کردن با او استفاده می کند...
خلاصه داستان: یک مرد و زن جوان در قطار با یکدیگر آشنا میشوند و یک بعد از ظهر را به سیر و سیاحت در شهر وین میپردازند. درحالیکه هر دوی آنها میدانند، احتمالاً این آخرین دیداری است که با یکدیگر خواهند داشت..