خلاصه داستان: پس از یک حادثه سرنوشت ساز یک قاتل با کارفرمایانش می جنگد، و خودش نیز در یک شکار بین المللی، اصرار دارد که شخصی نیست.

خلاصه داستان: یک افسر پلیس به نام آرچانا بعد از شش ماه تعلیق بودن، باید پرونده یک قتل دوگانه را حل کند..

خلاصه داستان: یک دزد جذاب و گروهی از ماجراجویان است که برای پیدا کردن یک یادگار گمشده قدیمی، به یک سفر حماسی و خطرناک قدم می‌گذارند اما زمانی که با افرادی اشتباه روبرو می‌شوند، همه چیز کاملا تغییر کرده و…

خلاصه داستان: براساس داستانی واقعی روایت شده و در مورد مادری تنها به نام لیزا (با بازی امیلی بلانت) است که وقتی شغل خود را از دست می‌دهد برای تامین مخارج دخترش، درگیر یک طرح پرسود اما خطرناک فروش دارو می‌شود و…

خلاصه داستان: یک روانپزشک مجذوب یکی از بیماران جوان خود می شود اما بعد متوجه می شود که با او یک نفرین باستانی مرتبط است.

خلاصه داستان: لقب قاتل محکوم به اعدامی است که همچنان ادعای بی گناهی دارد و می گوید نیرویی شیطانی او را وادار به قتل می کرده است. وقتی دختر او شاهد مرگ یک به یک اطرافیان خود می شود، ادعای پدرش را باور می کند و باید پیش از آنکه نفرین عروسک گردان همه عزیزانش را از بکشد، آن را از بین ببرد.

خلاصه داستان: ساکنان یک روستا متوجه می شوند قرار است شیطانی در میان آن ها متولد شود؛ اما تلاش هایشان برای فرار از آن و از بین بردنش تنها به آشوب بیشتر دامن می زند.

خلاصه داستان: نوجوان طغیانگری با توانایی ایجاد توهم های بصری در افراد، ذهن آدم ها را دستکاری می کند. وقتی یکی از حقه هایش دردسرساز می شود، هدف دو سازمان رقیب قرار می گیرد که قصد سوءاستفاده از قدرت او را دارند.

خلاصه داستان: انتقام جویان گرد هم می‌آیند تا شهر نیویورک را نجات دهند، اما پس از مشاجره میان بیوه سیاه و پدرش، او در شرایطی مرموز ناپدید می‌شود. حال بیوه سیاه به همراه انتقام جویان مصمم است تا پدرش را پیدا کند، اما آن‌ها به زودی با دشمنی خطرناک و متفاوت از هر چیزی که قبلا با آن روبرو شده بودند، ملاقات می‌کنند و…

خلاصه داستان: ویرا یک اسلحه را از یک اسلحه خانه می دزدد، غافل از اینکه ارجان، وارث مغازه، او را تعقیب خواهد کرد. ارجان به ویرا تیراندازی و پرداخت هزینه اسلحه را یاد می دهد، اما ارجان عاشق او می شود. ویرا ارجان را به چالش می کشد و باعث ایجاد پیچ و تاب در رابطه آنها می شود. 

خلاصه داستان: “مالتازارد” از دهکده زیرزمینی خود فرار کرده و پا به دنیای انسانها گذاشته است و قصد دارد ارتش بزرگ و قدرتمندی را تشکیل داده و بر تمام دنیا حکومت کند. آرتور و دوستانش که در دهکده مینی مویها هستند متوجه فرار مالتازارد میشوند و تصمیم میگیرند با کمک پدر بزرگ آرتور جلوی مالتازارد را بگیرند…

خلاصه داستان: آرتور بعد از گذراندن امتحاناتی سخت، به عنوان حامی طبیعت برگزیده شده و پیغامی حاوی درخواست کمک از طرف مینی مویها دریافت میکند. او برای کمک به آنها دست بکار میشود و به سرزمینشان میرود، بی خبر از آنکه “مالتازارد شرور” نقشه کشیده تا با استفاده از آرتور به دنیای انسان ها برود و…