خلاصه داستان: داستان 53 سرباز آمریکایی را نشان می دهد که طی عملیاتی با تحمل و پایداری، با 400 نفر از نیروهای شورشی دشمن در قسمتی از خاورمیانه مبارزه کردند.

خلاصه داستان: یک مرد جوان بی‌بضاعت که توسط اوباش نژادپرست سفیدپوست بزرگ شده‌است، نفرت و خشونت را به دست فراموشی می‌سپارد تا زندگی خود را برای همیشه تغییر دهد و...

خلاصه داستان: در باره جوآن و تام است که سالهاست ازدواج کرده اند. آنها سال هاست عاشقانه و بدون مشکل کنار هم زندگی می کنند. هنگامی که جوآن به طور غیر منتظره ای مبتلا به سرطان شد ، روند معالجه وی در رابطه آنها درخششی ایجاد می شود..

خلاصه داستان: درباره دختر و پسر یتیمی است که هرکدام در پی رسیدن به آرزوی بزرگ خودشان هستند. یکی در سر آرزوی پرواز دارد و دیگری آرزوی اجرای رقص باله در سالن گرند اوپرای شهر پاریس...

خلاصه داستان: یک قاتل حرفه ای و کهنه کار ، زمانی که در حال انجام دادن ماموریتش هست ، به طور تصادفی و ناخواسته ، اشتباهی یک نفر دیگر را به قتل می رساند و…

خلاصه داستان: طی دهه ۱۹۵۰ میلادی، در شهر نیویورک، یک کارآگاه خصوصی به نام لیونل اسروگ که از سندروم توره رنج می‌برد، تلاش می‌کند که معمای قتل تنها دوست و راهنمایش را حل کند و...

خلاصه داستان: در زمستان سال ۱۹۶۸، جودی گارلند خواننده اسطوره‌ای وارد شهر لندن می‌شود تا در کنسرت‌هایی که تمامی بلیط‌هایش فروخته شده، برنامه‌های خود را اجرا نماید. او در ابتدا به موفقیت‌هایی دست پیدا می‌کند، تا این که ...

خلاصه داستان: در چله زمستان است و شاعری که در یک هتل اقامت دارد از پسرش می خواهد که به دیدار او بیاید. این هتل یک میزبان جدید و مجرد دارد که در واقع به همراه دوستش در این هتل زندگی می کند. این دو دوست با هم در یک اتاق زندگی می کنند و بسیار با همدیگر صمیمی هستند.

خلاصه داستان: درباره تیم جنکین عضو کنگره ملی آفریقا بود که در دهه ۷۰ در اوج آپارتاید به زندان فوق امنیتی فرستاده شد. او با دوستش نقشه فرار حرفه ای کشید...

خلاصه داستان: در سال 1800 در انگلستان زنی جوان است که به معنای واقعی خوب است اما اما کمی خودخواه است و در زندگی احساسی دوستانش دخالت می کند..

خلاصه داستان: داستان درباره یک دختر ۱۶ ساله به نام هانا است که توسط پدرش اریک هلر در فنلاند تمرین داده می شود تا تبدیل به یک آدمکش حرفه ای شود. هانا از دوسالگی توسط اریک که یک مامور سابق سازمان سیا بود تعلیم داده می شد. ماریسا وایگلر یک افسر سازمان سیا قصد کشتن اریک را داشت. اریک با دانستن رازی که نمی توانست آن را فاش سازد، سازمان را ترک کرده و به مکانی نامعلوم در قطب شمال رفت.

خلاصه داستان: یک گروه ویژه که برای انجام ماموریتی به کشور چین رفته بودند، با هیولاهای غول پیکر مرموز مواجه شده و مجبور می شوند بر روی فینال فانتزی چین به مبارزه با آنها بپردازند…