خلاصه داستان: داستان صادق جوانی سرکش است که در دانشگاه به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده و تبدیل به یک خبرنگار چپگرا در دهه ۷۰ می شود در حالی که پدرش دوست داشته او مهندس کشاورزی شده و کنترل مزرعه خانوادگی شان را به عهده بگیرد. در صبح ۱۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰ وقتی کشور درگیر یک کودتا است آنها نمی توانند خود را به بیمارستان و پزشک برسانند و...

خلاصه داستان: بعد از پیدا کردن یک تفنگ قدیمی پسر جوانی به نیروهای مقاومت شوروی می پیوندد تا در مقابل نیروهای آلمانی بایستد و وحشت جنگ جهانی را تجربه میکند ...

خلاصه داستان: داستان یک پدر بیمار روانی را به تصویر می کشد که به اشتباه متهم به قتل می شود.او یک دختر شش ساله دارد که ...

خلاصه داستان: لوکاس در مهدکودکی در یک شهر کوچک دانمارک مشغول به کار است و از محبوبیت زیادی بین مردم برخوردار است. او که از همسرش طلاق گرفته، تلاش می‌کند تا رابطه خود و پسر نوجوان‌اش را حفظ کند اما...

خلاصه داستان: فرانسه روزهای اشغال به دست ارتش نازی طی جنگ جهانی دوم را سپری می‌کند، تا اینکه گروهی از سربازان یهودی آمریکایی برنامه‌ای برای انتقام‌گیری از دشمن ترتیب می‌دهند، اما...

خلاصه داستان: داستان این مستند درباره‌ی کار بسیار دشوار زنبورداری و مشکلات آن در روستایی دورافتاده در کشور مقدونیه است و…

خلاصه داستان: داستان زندگی حماسی یک آزادی خواه اسکاتلندی است که با انگلیسی‌ها برای استقلال می‌جنگد. «ویلیام والاس» شخصیتی ستودنی و کم نظیر است که در پی عشق به همسر از دست رفته‌اش و عشق به سرزمینش آخرین قطره خون خود را فدا می‌کند و...

خلاصه داستان: داستان بر اساس اتفاقات واقعی‌ای بوده که در گذشته رخ داده است و قصه یک تیم عجیب و البته مصمم از طراحان و مهندسان آمریکایی را حکایت می‌کند. این تیم توسط یک طراح بااستعداد به نام کرول شلبی و همچنین یک راننده انگلیسی به نام کن مایلز هدایت می‌شود و ...

خلاصه داستان: داستان واقعی دختری نوجوان به نام ماری، که به جرم دروغ درباره اینکه مورد تجاوز قرار گرفته است متهم می شود و دو کارآگاه زن که راهی دشوار و پیچیده برای رسیدن به حقیقت در پیش دارند.

خلاصه داستان: «چرا زنان می کشند» داستان سه زن را در سه دهه‌ متفاوت روایت می‌ کند: یک زن خانه‌دار در دهه‌ی 1960، یک زن مرفه در دهه‌ی 1980 و یک زن وکیل در سال 2018. هر کدام این زنان با بی‌ وفایی در ازدواج‌شان درگیرند. این سریال به این مسئله می‌ پردازد که چگونه نقش زنان دگرگون شده است اما واکنش آنان به این اتفاقات تغییری نکرده است.

خلاصه داستان: داستان درمورد مردی به نام نیک است که بر اثر ضربه ای که به او وارد شده روانه بیمارستان میشود اما پس از بهوش آمدن همه چیز عادی نیست زیرا باعث به وجود آمدن موجود خیالی در ذهن او شده است که باعث دردسرهای زیادی برای او میشود…

خلاصه داستان: «كنجى واتانابه» ( شيمورا )، كارمند قديمى بخش بايگانى شهردارى، در مىيابد كه به سرطان معده مبتلا شده و بيش از شش ماه ديگر زنده نمیماند. او ابتدا میخواهد تا از آخرين روزهاى زندگی اش لذت ببرد، اما اين بی فايده است و « واتانابه » میميرد. در مراسم يادبودش، روشن میشود كه پيش از مرگ يك زمين بازى براى بچه هاى محله ساخته است.