خلاصه داستان: شرک غولی است که در یک جنگل سرسبز در آرامش و سکوت زندگی می‌کند، تا اینکه مأموران پادشاه به منطقه‌ای نزدیک او می‌آیند و از مردم چیزهای عجیبشان می‌خواهند، پیرزنی الاغش را می‌دهد و ادعا می‌کند که الاغش قادر به حرف زدن است. ناگهان الاغ از آنجا فرار می‌کند و به خانه شرک می‌رسد و سربازان هم از آنجا فرار می‌کنند. پادشاه هم تمام حیوانات عجیب را به خانه او می‌فرستد و تا هنگامی که شرک شاهزاده‌خانم فیونا را برای او از قصر اژدها آزاد نکند حکم خانه‌اش را نمی‌دهد…

خلاصه داستان: زمانی که شرک و فیونا از ماه عسل بازمی‌گردند دعوتنامه‌ای از پادشاه و ملکه (پدر و مادر فیونا) دریافت می‌کنند که آن‌ها را به قصرشان دعوت کرده‌اند؛ و در قصر پادشاه اتفاقات جالبی برای آن‌ها رخ می‌دهد…

خلاصه داستان: چهار بچه از طریق کمدی به سرزمین نارنیا که تحت سلطه جادوگری خبیث است وارد می شوند. این سرزمین به خاطر طلسم جادوگر برای همیشه زمستان است. بچه ها با کمک شیری عجیب سعی می کنند مردم این سرزمین را نجات دهند.